آخرین روزای تهران بودن

ساخت وبلاگ

در آخرین روزای تهران بودن بسر می برم

اگه بخام دقیق بگم

۴روز دیگه بیشتر نمونده ...

دارم کم کم با همه ی نزدیکام خدافظی میکنم...

امروز مژگان پیشم بود

فردا خانم احدزاده

اخر هفته با نزدیکام توی تاج محل قرار دارم

و هفته ی گذشته رفتم‌کارخونه و با بچه ها خدافظی کردم ...

ددی اونجا حرف قشنگی زد ...

اینکه سعی کنم گذشت رو بیشتر تمرین‌کنم ...

اونم بابت زندگی مشترک...

برای موندن با بیژن...

تجربیات زیادی توی دین مدت ۸ سال بدست آوردم ...

خوشحالم بابت تک تکشون و مطمئنم اگه برگردم دقیقا همین مسیر رو طی میکنم

ممنونم از همه ادمایی ک این مدت چیزای قشنگی بهم یاد دادن ...

از استاد اخوان عزیز

از بابا رحیم ...

دو نفری بودن ک مهمترین تاثیر رو در جریانات زندگی من داشتن ...

از همه مهمتر پیدا کردن هم قدم زندگیم بود...

ادمی که توی معرفت مشابهش رو ندیدم

من همیشه توی زندگیم دنبال این بودم ک تو ازم راضی باشی خدا جونم ...

خیلی جاها خیلی کارا رو دلی و فقط بخاطر خوشحال کردن طرفم انجام دادم چون ایمان دارم از خوشحال کردن اطرافیانم تورو خوشحال میکنم ...

انتخاب بیژن بخاطر این بود ک مطمئن بودم میتونم خیلی کمک حالش باشم

میتونم خیلی جاها خوشحالش کنم

و میدونستم از خوشحالیش تو خوشحال میشی

تا الان توی این زمینه موفق بودم ...

امیدوارم اگر به صلاحمونه ازینجا به بعدشو بیشتر کمکون کنی ...

الان ک میخام برگردم ...

قصد دارم برگشتم هم در زمینه ورزشی فعالیتم رو بیشتر کنم و به تناسب اندامم بیشتر برسم ...

و همچنین اینکه فعالیتم رو در زمینه تا حدودی خیاطی ادامه بدم اما بازم محدود ک بیژن اومد یکی از بهترین های گنبد رو راه بندازیم ...

دوست دارم بهترین حالت مزونمون یه جایی باشه ک دو طبقه باشه ...

پایینش یکی از بهترین های گنبد و بالاش یه واحد مسکونی...

و بالاش یه گاردن روف باشه که خیلی توپ باشه و خوراک عشق و حال باشه ...

اینجوری جذب مشتریمون عاااالی میشه ...

و اینکه ملکش مال خودمون باشه...

و همچنین اینکه بالاخره من یه دونه مزدا ۳ داشته باشم ک بنفش تیره هم باشه ...

دوتا بچه داشته باشیم و شاد و خوشحال و سرحال و سرزنده تا ۹۰ سالگی عمر کنیم ...

HaMiN JooRi NeVeShT...
ما را در سایت HaMiN JooRi NeVeShT دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khayyatbashiia بازدید : 177 تاريخ : پنجشنبه 9 آبان 1398 ساعت: 3:01