اینروزای من

ساخت وبلاگ
اینروزاست که منو نیا فهمیدیم اداممون کنار هم نیست !

دوستیم ولی دیگه مجبوریم به حسب گذشت زمان راه و مسیرمون رو مشخص کنیم که از هم داره جدا میشه ...

نیا کسی توی زندگی من بود که بهترین روزای زندگیمو با اون بودم

بهترین دوست روزای سخت و اسون زندگیم...

سختیا

خوشی ها

ناراحتیا

غم و غصه هامون باهم بود ....

دیوث بازیمون باهم

خیلی جاها پشتم بوبهم انگیزه و امید ب زندگی داده ...

و حالا داریم از هم جدا میشیم ..

اون میره ساری و بفکر شروع کار و زندگی جدی

و من میمونم تهران که برای ورود به ارشد سعی و تلاش کنم ...

ارشد و بعدش هم دکتری ...

ارشد میخونم چون شخصیتم هنوز نتونسته قبول کنه که تحصیلاتم توی این مقطع قطع بشه ...

ارشد میخونم چون میدونم هنوز گنبد ذهن و شخصیت من برای زندگی جدی امادگی کافی نداره و من باید پخته تر و باسواد تر بشم ...

چون روح و جسمم هنوز دانشگاه و خوندن رو میخاد ...

تا به امروز خیلی چیزا رو یاد گرفتم ...

اما مثل یه دخرخت نوپا و خیلی منعطف بودم

این شخصیتم بود که به هر سمتی میچرخیدم و این اصلا خوب نبود ...

اما الان من کم کم دارم جون میگیرم شخصیتم رو میسازم ...

من داره تفکرات و عقایدم سفت و محکم میشه ...

و میخام اونی باشم که خودم میخام

میخام که خودم به خیلی عقایدم برسم

نه اینکه دنباله رو قبلیام باشم

علاوه بر استفاده از تجربیات اونا باید خودم به یه پختگی برسم که بدونم تز نظر شخصیتی ارضا شدم ...

و من هنوز به اون مرحله نرسیدم

و به این نتیجه رسیدم که با ادامه تحصیلاتم به نتیجه مورد نظرم میرسم و میشم اونی که از خودم انتظار دارم برای زندگی شخصیم ...

به امید اون روز ...

انصافا که اینجا شده شخصیت من

مرحله به مرحله بزرگشدنم رو با اینجا حس میکنم ...

 

HaMiN JooRi NeVeShT...
ما را در سایت HaMiN JooRi NeVeShT دنبال می کنید

برچسب : دنیای این روزای من,حال اینروزای من,دنیای اینروزای من داریوش, نویسنده : khayyatbashiia بازدید : 161 تاريخ : يکشنبه 9 آبان 1395 ساعت: 19:44